این هم یه بخش جدید واسه اینجا، که شعرها و نثرهامو توش میذارم و اسمش هم میشه: ناشر
سراب:
به دشت خاطرات من
سیاهی اسب چشمانت
چه بی پروا
چه بی تردید
دوباره می دهد میوه
درخت سبز دستانت
نمی ترسی که شاید باز
نیانجامد به خشنودی
شروع شعر زیبایت؟
و یا شاید بدون قافیه ماند
دوباره بیت پایانت؟
2 نظر::
ای بابا انگار فقط من دارم امتحان می دم.همه نه تنها می نویسن بلکه بخش جدبد و اینها.حسودیم شد.
خیلی قشنگ بود.
شعر از شما، آهنگ و تنظیمش هم از من... چه شود!
ارسال یک نظر