۱۳۸۸/۰۶/۲۳

امروز عکس یه دوست قدیمی رو به طور اتفاقی تو اینترنت دیدم، سالهاست که ندیدمش، اما جسته و گریخته ازش شنیده بودم. ازدواج کرده و تحصیلاتشم تموم کرده. یادمه همیشه خونواده ام منو با اون مقایسه می کردن، گرچه هنوزم این کارو می کنن و شاید همین باعث شده بود زیاد سراغشو نگیرم. اما امروز احساساته دخترانه ام گل کرد و حسابی دلم واسش تنگ شد. دختر پر شر و شوری بود که همیشه دنبال دردسر می گشت. خیلی مقتصد بود و عاشق پول چون خونواده ی متوسطی داشت. حتی یادمه همیشه فقط با اتوبوس رفت و آمد می کرد و اغلب سعی می کرد به راننده بلیط نده... و حالا هم با یه پسر خیلی پولدار ازدواج کرده. امیدوارم خوشحال باشه
با همه ی این حرفا دلم واسش تنگه...


پ.ن. بی ربط: هلن تو آلبوم جدیدش می گه "وقتی تو اینجایی، حوا ترین میشم"
گمون نکنم کسی تا حالا به این قشنگی کلمه ی حوا رو تلفظ کرده باشه. یه طوری می گه که ناخودآگاه به ذهنم می رسه که این کلمه با "ح" نوشته می شه و تشدید داره
عاشقتم هلن